...خودم نوکرشم!
سوره مبارکه آل عمران آیه 139
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
و هرگز (در برابر دشمن) سست نشوید و (از مصائبى که بر شما وارد مىشود) غمگین مباشید که شما برترید اگر مؤمن (واقعى) باشید
اگر دهلاویه رفته باشید حتما نقاشیهای شهید چمران را دیدهاید...زمانی که ایشان لبنان بود ، یکی از نقاشیهایشان را در مجلهای چاپ میکنند و خانم لبنانی که دل خوشی هم از مصطفی چمران نداشته و اصلا از اسم ایشان خوشش نمیآمده نقاشی را میبیند و برایش جالب بوده که این را چمران کشیده...
لذا از طریق امام موسی صدر وقت ملاقاتی میگیرد و به دیدار ایشان میرود و همین دیدار باعث میشود آقامصطفی به خواستگاریش برود.
در مجلس خواستگاری زمانی که پدر عروس میپرسد چه داری؟
مصطفی میگوید:
هیچی ندارم!
پدر عروس میگه این دختر من سه تا کلفت داره که کارهاشو انجام میدن!
مصطفی میگه من نمیتونم واسش کلفت و نوکر بگیرم اما خودم نوکرشم!
اینقدر میره و میاد تا بله را میگیره.