لطایف مزاوجه (قسمت چهارم)
شوهر خوب!
- پسره تو کلیسا نشسته بوده، یهو میبینه یه دختر خیلی خوشگل میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی ، پول دادی ، قیافه دادی ، خانواده خوب دادی... فقط ازت یه چیز دیگه میخوام... اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح! خودت کمکم کن! پسره از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده! هل نده زشته ، خودم میرم!
مایکروویو!
- طرف عروسی میکنه، هفته بعد دست خانوم رو میگیره میبره دکتر، میگه: آقای دکتر ما بچهدار نمیشیم!! دکتره میپرسه: چند وقته ازدواج کردین؟ طرف میگه: یک هفته است!! دکتره شاکی میشه، میگه: داداش من، این زنه ، مایکرووِیو که نیست!!!
شغل آینده؟
- استاد : وقتی بزرگ شدی چکار میکنی؟
شاگرد : ازدواج!
استاد : نخیر منظورم اینه که چی میشی؟
شاگرد : داماد!
استاد : اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شوی چی بدست میآوری؟
شاگرد : زن!!
استاد : ابله!!! وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چی میگیری؟
شاگرد : عروسی میگیرم!
استاد : پسرجان پدر و مادرت در آینده از تو چه میخواهند؟
شاگرد : یک زندگی متاهلی موفق.
خواستگار کامل!
- سر جلسه خواستگاری.....بعد از نیم ساعت سکوت!
مادر داماد: ببخشید کبریت دارین؟
خانواده عروس: کبریت؟ کبریت برا چی؟!!
مادر داماد: والا پسرم میخواد سیگار بکشه.....
خانواده عروس: پس داماد سیگاریه.....؟!
مادر داماد: سیگاری که نه...والا مشروب خورده؛ بعد از مشروب سیگار میچسبه.....
خانواده عروس: پس الکلی هم هست.؟!
مادر داماد: الکلی که نه والا قمار بازی کرد... باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره!!
خانواده عروس: پس قمار هم بازی میکند...؟!
مادر داماد: آره...دوستاش تو زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس: پس زندان هم بوده...؟!
مادر داماد: زندان که نه...والا معتاد بود؛ گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره...معتاد بود؛ بعد زنش لوش داد...
خانواده عروس: زنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!