ازدواج از روزگاران الست...از فنون انتحاری بود و هست!
بشنو از من چون حکایت میکنم
از جداییها شکایت میکنم
کز تجرد تا مرا ببریده اند
از شعورم بارها پرسیده اند
چند سال پیش استادان فن
در خلال گفتگوهایی به من
منعکس کردند این اخبار را
این خبرهای مسرت بار را
ازدواج از روزگاران الست
از فنون انتحاری بود و هست
جمعی از نام آوران عهد دور
کاین زمان هستند از اهل قبور
دل به کار ازدواج انداختند
پرچم این کار را افراختند
ازدواج از اول این جوری نبود
زن ذلیلی نیز مجبوری نبود
ازدواج این قدرها مشکل نبود
در جوانان این قدر دل دل نبود
بلههای دختران هنگام عقد
مرتبط با خط ایرانسل نبود
مهریه این قدرها سنگین نبود
چهرهی دامادها غمگین نبود
قیمت کل جهاز دختران
بود تنها در حدود صد قران
بین زن یا مرد سالاری نبود
از کتککاری، نه! آثاری نبود
هیچکس پایش چنین لنگان نبود
زیر چشمش جای بادمجان نبود
مرد بودن هیچ رسوایی نداشت
کله ها ربطی به دمپایی نداشت
گفته اند این حرفها را دیگران
در خصوص ویژگیهای زنان
این که پر مهرند در کل فصول
سخت بیزارند از ماشین و پول
سخت محتاطند در رانندگی
عینهو ابرند در بارندگی
مرتبط هستند با کفش و لباس
دوست میدارن مرد با کلاس
مدتی در پخت وپز نام آورند
بعدها در کونگ فو جام آورند
مدتی شمشیرباز ماهرند
چند وقت بعد آرایشگرند
گرچه بیزارند از مرد ببو
سخت میترسند از اسم هوو
اغلب آنان رفیق همسرند
عاشق چشمان مادرشوهرند
صد هنر می بارد از انگشتشان
جان مردان هست اندر مشتشان
کار نیکو کردن از پر کردن است
کار زنها خوب غرغرکردن است
وقتی از بیپولیات غر میزنند
گوییا بر فرقت آجر میزنند
((زن بلا با شد به هر کاشانهای
بی بلا هرگز نگردد خانهای
آن چه شیران را کند روبه مزاج
ازدواج است ازدواج است ازدواج))
طبل ما را زد چنین دستان زن
((گر تو بهتر میزنی بستان بزن ))
محمدحسین صفاریان