اقساط ازدواج!
آرزوی هر پدر و مادری این است که بچههایشان خوشبخت شوند، اما تعریف ما از خوشبختی با تعریف بچههایمان خیلی متفاوت است» مصاحبهاش را با این جمله شروع میکند و در پاسخ به سئوال «لطفا خودتان را معرفی کنید» میگوید: «فرهنگی بازنشسته» …
او همه فرزندانش یعنی ۲ دختر و ۲ پسرش را به خانه بخت فرستاده است، البته به قول خودش با آبرومندی. جشن ازدواج آنها را در «خانه معلم» برگزار کرده و کادوی عروسیشان نیز یک سفر کربلا بوده است، البته به غیر از فرزند آخری!
این پدر که دوست ندارد نامش جایی درج شود درباره مراسم ازدواج ته تغاریاش میگوید: «فرزندان دیگرم قانعتر هستند اما این آخری چون دانشگاه رفته کمی سختگیرتر است، البته مادرش هم هوایش را دارد، چه آن زمان که در خانه بود و کلی خرج اضافی روی دست من میگذاشت و چه برای جشن عروسیاش! شبی که حداقل تا ۳ سال دیگر فراموشش نمیکنم، چون باید اقساط وامی را بپردازم که برای برگزاری این مراسم گرفتهام! راستش در فامیل ما رسم است که مجلس نامزدی به عهده خانواده دختر و مجلس عروسی هم به عهده خانواده پسر است، اما چون ما مجلس نامزدی نداشتیم قرار شد سهم مهمانان خودمان را بدهیم، آن هم برای یک مهمانی در هتل و با غذای سرو سرویس! هر چه به همسرم گفتم ما را چه به این جور مراسم، به خرجش نرفت که نرفت! پایش را توی یک کفش کرده بود که ما جلوی خانواده داماد آبرو داریم! حالا من ماندهام و ۳ سال آینده که باید ماهی ۵۳۰ هزار تومان قسط بدهم، آن هم فقط برای یک شب، شبی که یک عده آمدند، خوردند و رفتند!